دیروز از ظهر رفتیم با نویسه خیابون گردی تا شب....اولش که ساعت ۱۱ قرار گذاشته بودیم جفتمون ساعت ۱۰ تازه بیدار شدیم بعد گفتیم اوکی ساعت ۱۲:۳۰ همو می بینیم....منم نمی دونم باز حواسم به چی بود ساعت ۱۲:۳۰ تازه پا شدم آماده شدم فکر می کردم ۱۱:۳۰ شده تازه....زنگ زده می گه کجاهی؟؟ گفتم دارم دیگه راه می افتم تازه فهمیدم اوخ چی شده!! رفتیم اونجا و گفتیم بریم لباس ببینیم...انقدر رفتیم نرسیدیم به لباس فروشیه ما هم چرخیدیم رفتیم به جاش لب دریا...آخ حال داد...اولش رفتیم مث دیوونه ها رو چمن ها خوابیدیم واسه خودمون....۲ تا عینک هم همونجا خریدیم زدیم به چشمامون و تو آفتاب دراز کشیدیم...بعدش من دیدم هی این بچه کوچولوها می دوئن و می رن تو آب و اینا منم هوس کردم خوب!! با جین و لباس و اینا دست نویسه رو گرفتم زور و زور که ما هم باید بریم تو دریا....من هی شلوارمو تا می کردم آب نرسه بهش هی آب میومد بالاتر آخرش بیخیال شدم دیگه خیس شدم....ولی هر کاری کردم نیومد بریم تا وسط...کلی پوستم واسه خودش قهوی ای خوشگل شد دیگه....بعدش هم هی رفتیم تو آفتاب ها گشتیم....ناهار عالی واسه خودمون سفارش دادیم....دوباره رفتیم تو آفتاب گشت و گذار....بعد هم رفتیم در به در دنبال دستشویی حیف اینجا مسجد نداره!! خلاصه بعدش هم من یه کفش پسندیدم که فقط نگاش کنم.....بعد هم رفتیم مدرسه>اونا یهو دیدیم ای وای ۸ شد و ما نفهمیدیم چه جوری گذشت...از اون روز خوب ها بود که هیچ کاری نمی گنی فقط می خندی و خوشی....تازه با پررویی به جای اینکه بریم خونه پا شدیم دوباره برگشتیم تو شعر بگردیم و واسه ماسوله هم غذا بگیریم...بعدش هم اومدیم خونه....تازه من رسیدم خونه خواهر بزرگه اومده می گه یه من چه تو صبح دریا بودی پا شو با من بیا بریم لب آب...ولی به خدا دیگه من نا نداشتم راه برم...۸..۹ ساعت تمام راه رفته بودم خوب!!!
آقا هر کی می خواد بخنده بره ماهواره بگیره بذاره طرف تلویزیون های ایرانی....انقدر چرت می گن من فقط می خندم....مث اینکه ۵۸ روز دیگه انقلاب می شه و ایران آزاد میشه من هم گفتم پس راه بیفتم بیام ایران تا انقلاب نشده که منم شرکت کنم....بقیه کانال ها هم همش چرت من که همه دارم می خندم
نه به دیروز که تو آفتاب ۳ دقیقه راه می رفتی جزغاله می شدی٬ نه به امروز که به شدت بارون و باد میاد...راست می گن همه وفتی می گم هوای ونکوور دیوونه اس...ایشالا فردا آفتابی باشه
آقا من یه ۶...۷ روز نیستم....هر کی دلش خواست به جای من آپدیت کنه....با اجازه
عجب....من هنوز نرفته این می گه هـــای راحت شدیم از دستش