من فکر می کردم فقط من خُلم...تا یه وبلاگ تازه پیدا می کنم که جذبم می کنه می شینم از اولش می خونم ببینم چه خبر بوده...نگو این مرض شیوع پیدا کرده و بعضیا دیگه هم از این کارا می کنن الان ساعت ۸:۳۵ صبحه...من ۹ امتحان دارم...ولی چون تنبل بودم و می خواستم بابام منو برسونه مدرسه مجبور شدم از ساعت ۸ اینجا باشم یه عالمه وبلاگ نخونده دارم که ایشالا سر فرصت!! عیب من اینه که وقتی یه عالمه حرف دارم واسه گفتن از هر کدومش یه خط می گم بعد یادم میفته به یه چیز دیگه از اون هم یه خط دیگه می گم...بعدش می بینم اِااِا حرفهام تموم شده اما هیچی هنوز نگفتم!! باید مث یه سری از وبلاگ نویس ها شماره بذارم واسه هر کدوم من به خدا خودم هم نمیدونم ۲۹ فروردین اون اتفاق خاص چی هست....فقط شنیدم که به آسمون باید نگاه کنی اون ساعت....و امیدوارن...اونایی که اینو گفتن...که بتونن به یاری آدم ها بشریت رو نجات بدن!! همین...من دیگه نمی دونم....ولی خیلی امیدوارم که یه اتفاقی بیفته!!چه خوب چه بد..حداقل یه تغییری تو زندگی پیش بیاد و از یکنواختی در بیاد...البته نمی خوام مثلا یه اتفاقی بیفته همه از یه طرف بدنشون فلج بشن ها...اما خوب من اصلآ نمی دونم این فکرها رو از کجا میارم...همه از ور فلج بشن چیه دیگه؟! ای بابا من برم دیگه دعا کن جون من
سرمه
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1383 ساعت 08:19 ب.ظ
شاید روزی دیگر...شاید لحظه دیگر....شاید مثل گذشته...تکرار همون صحنه زندگی... به همون زیبایی....ولی شاید...سیاه ..مثل شبی که هیچ وقت ماه بیرون نیاد... کاش میشد ستاره بود...توی همون شبا مخفی میشد...
زود برگرد...
حتما برات دعا میکنیم
نظر لطف شماست سرمه خانمی گل ؛)...ممنون از وقت و حوصللت ؛)
منم نمی دونم. مگه قراره اتفاقی بیفته؟
منم برات دعا می کنم
شاید روزی دیگر...شاید لحظه دیگر....شاید مثل گذشته...تکرار همون صحنه زندگی...
به همون زیبایی....ولی شاید...سیاه ..مثل شبی که هیچ وقت ماه بیرون نیاد...
کاش میشد ستاره بود...توی همون شبا مخفی میشد...
دخترم من اومدم
بابا یواش برو من بهت برسسسسسسم
خدا رحم کنه ،معلوم نیست بعذ از ۲۵ سال این بار قراره عکس کی تو ماه و آسمون دیده بشه .............
تعطیلات بهت خوش بگذره ! به آسمون هم نگاه نکن .
آمریکا خوب تازه دیده برامون برای ۲۹ فروردین؟
سرمه حونم امیدوارم موفق بشی.ببینیم چی کار می کنیا
این ماجرای شی نورانی چیه که هر شب تو اخبار در بارش صحبت می کنن! حق با تو هسا سرمه جان نوشتن فکرم رو باز میکنه البته اگه بتونم...مرسی بابت لطفت
یاحق
سلام.شما خوبین؟
..................................................................................................................................................................................................................
یه اتفاق!
همین! یه اتفاق!
Pas chera hichi nashood 29 farvardin nakone bayad mikhabidim to khab etefagh mioftad!!!
به خدا نمی دونم
۲۹ فروردین چیه جریانش؟/.
وای از امتحان گفتی داغم رو تازه کردی . می خواستم خیر سرم برم شهرمون پیش مامانم اینا ولی یه هو از زمین و هوا برام امتحان ریخت ولی خوب بد هم نشد ها !!!
اون نجات دهنده خود مائیم پس چرا بیخود انتظار می کشیم و به خودمون وعده می دیم!؟.شاد زید
بابا بوووووووووووووس
سلام
دلم برات تنگ شده الانم ار کامپیوتر خودم کانکت نشدم آخه کامپولوترم ترکیده.
زود میام
مرسی از اینکه بهم سر میزنی.
بازم بوووووووووووس
سرمه جان... کجایی؟!