خاستگاری!

یه دستکشایی GAPداشت که من ۴ ماه بود چشمم دنبالشون بود! خیلی جیغ بود رنگش!! این هفته که حراج آخر سال بود من با هزار زور و زحمت و بعد از ۳ روز تلاش مامانمو راضی کردم که بذاره من بخرمشون...من هم رفتم با کلی فیس یه کیف همرنگشو پیدا کردم و خریدم اما تا رفتم سراغ دستکشا...تموم شده بود!من هم مأیوس(فارسی رو حال می کنم) نشدم و گفتم فردا می رم مرکز شهر و پیداشون می کنم!! امروز من اندازهء ۳ سال گذشته downtown  رو گشتم اما پیدا نکردم که نکردم!! حالا موندم با یه کیف صورتی!اصلآ یکی نیست به من بگه دختر جون تو کی تا حالا کیف استفاده می کردی که حالا تازه رفتی این رنگیشم خریدی!!؟!پاهام از درد دارن میمیرن!ولی یه اتفاقی افتاد که من مردم از خنده:

داشتن همین جوری واسه خودم می گشتم با کلی نا امیدی که یهو دیدم یه مرده وسط پیاده رو گفت(فارسی گفت):خانِم جان بیا...با تو ام..بیا اینجا!!نمیدونستم درست شنیدم و یارو واقعآ فارسی گفته یا من فقط فکر کردم...خلاصه رفتم جلو..(دیگه از اینجا به بعد رو انگلیسی گفتیم):
:شما کجایی هستی؟؟
-ایرانی!
:از کدوم شهری؟؟
-اصفهان!

:شنیدم بم زلزله اومده(یه ورق آبی بهم داد که فکر کردم واسه کمک و اینا به بم هستم)
-بله٬می دونم خیلی وحشتناکه!!
:زرتُخاست بود؟؟(یه چیز نا مفهومی هم گفت) یهو یه مرده اومد شروع کرد به سئوال و اینا من هم آماده شدم که در برم چون عجله داشتم!
:نرو!!کجا می ری؟؟ یه دین قبل از رژیم الانِ ایران داشتین!چی بود؟؟
-آهان! زرتشت؟!
:آره رزتاخُست! مرکزش کجا بود؟!
-درست نمی دونم اما فکر کنم یزد! شما می دونی یزد کجاس؟
:نه! فکر کردم همین بم بوده مرکزش!
-شاید هم اونجا بوده!نمی دونم!
فرار کردم
(فارسی)
:اوی خانِم کجا می ری؟؟؟!
-
:من عراقی هستم..مِدونی کاظمین کجان؟؟
-نه!
:مِدونی کربلا؟؟
-آره!
:نجف؟؟
-آره...
:بعدش کاظمینه!
-آهــــان!
:ایمام موسی جعفر اونجاس!
-
:بچسب به نجفه!! شما مُسلِم؟؟
-بله آقا!
:I too!
-()
:من دنبال زن ایرانی هستم!می خوام زن بگیرم!
-مبارکه!
(انگلیسی)
:تا حالا ۲ بار ازدواج کردم! یه زن آلمانی داشتم بعدش هم یه زن روس!
-
:آلمانیه تو یه تصادف کشته شد!
-متأسفم!
:ها! اون یکی هم از هم جدا شدیم الان با بچه هام تورنتو زندگی می کنه!حالا می خوام یه زن خوب بگیرم!
-خُی می تونین تو روزنامه تبلیغ کنین!
:نــــــــــه! دلم می خواد یکی رو ببینم..اون هم منو ببینه با هم آشنا شیم و اینا!!
-آهان
(فارسی)
:شِما چند سال داری؟؟
-من؟!(انگار با یکی دیگه تا حالا داشته حرف می زده)
-من ۱۸ سالمه!
:اوووووووووووووه!شما خیلی جوانه!!به من نمی خوری!
-(اما به روی خودم نیاوردم)
:بابات چند هست؟!
-بابام ۵۳ سالشه!
:بابات از من جوان تر!!
-هه هه!من عجله دارم آقا با اجازه!
:بای!
الفرار!
مرتیکه خَر!انقدر لجم گرفت ازش!من اصلآ نمی دونستم از اون موقع تا حالا منظورش من بودم! عرب هیز! خیلی چندشم شد!که که!!(ووی ننه این باز بی حیا شد)
الهی بگم خدا این سپهر رو چی کار کنه! از وقتی این "فقط فارسی حرف زدن" رو انداخته تو ذهن من..من قاطی کردم! هی هر چی می خوام بگم اول هی فکر می کنم فارسی کاملش چی می شه؟! بعد دیگه انقدر فکر می کنم که دیگه حرفم یادم می ره!

دستکشِ چرمِ خیلی نرمِ صورتی پررنگ دیدی بفرست بیاد!منتظرم!

نظرات 21 + ارسال نظر
مسافر هتل کالیفرنیا سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:37 ق.ظ http://sokote-marg.blogsky.com

حالا اگه نتونستی از انجا دستکش GAP بخری
بگو من از اینجا برات از چرم مشهد می خرم
انا یه چز دیگن

گمنـــــــــام زن سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:43 ق.ظ http://sogand-ke.blogsky.com

سلام دوست عزیز....با ارزوی موفقیت روز افزون شما....باید بگویم وبلاگ زیبایی داری...قلمی زیبا و بیانی شیوا.....برات ارزوی موفقیت میکنم اگر مایل بودی به کلبه حقیر ما هم تشریف بفرمایید اگر افتخار بدین و ما رو قابل بدونید تبادل لینک یا لوگو کنیم. یــــــاعلــــــی.

نویسنده سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:02 ق.ظ http://nevise.persianblog.com

دلیلش این بود که اونروز نقشه قتل منو داشتی :) و بعدم کی دستکش هم رنگ کیف می خره!!!!

غزل خانوم سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:19 ق.ظ http://partizanha.blogsky.com

عجب مردک گستاخی !!! به بابا نوئل می گم برات بفرسته. d:

کیمیاگر سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:11 ق.ظ http://kimiyagar.persianblog.com

سلام ...میدونی بعضی وقتا آدم حسابی تحت تاثیر قرار میگیره...خوب سعیم رو کردم :) به بزرگی خودتون ببخشید !

شب گرد سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:37 ب.ظ http://kooocheh.blogsky.com

سلام وبلاگت خیلی با حال
اگه حال کردی یه سری به ما بزن

گمنـــــــام چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 02:59 ق.ظ http://sogand-ke.blogsky.com

سلام دوست عزیز..........با ارزوی موفقیت روز افزون شما...امید وارم که حال شما خوب باشه...ممنون که کلبه حقیر ما رو قابل دونستید و به ما سر زدید...گمنــــام مــــــــرد

نسیبه چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 03:24 ق.ظ http://www.nasib21.blogsky.com/

سلام عزیزم .اگرچه نتونستی دسکش بخری اما کتاب دینیه رو یه مروری کردی .متن جالبی بود کلی منو بردی فرنگ و چرخوندی منو دور دنیا.:)

گل و تگرگ چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:09 ق.ظ http://ramin69.blogsky.com

من دنبال دستکش میگردم پیدا کردم میدم!! بعدش اینکه شهرزاد شمارت را میخواد!! خوشبختانه قلم نداشت!! بدم بهش؟؟ امروز هم یک اتفاق جالب افتاد که اگه آنلاین گیرت بیارم میگم!! بعدش اینکه ببین برو به سفارت بلژیک ار دست میرده شکایت کن!! باور کن کمک خواهد کرد!! (صدای سرمه: کله ی تو هم میکنم تو خشتک سفارت که دیگه اینقدر (بوووووووووق) نگی!!) بعدش اینکه خاچ بر سر من!! ای وای بر من این سپهر هرکی هست دمش گرم که فارسی یاد تو داده!! همچین میگه که ناقافل انگار تا حالا کسی را فارسی قهوه ای نکرده!! نمونش شخص حقیر بنده!!

اقا امین چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.esfehan.blogsky.com

سلام خانوم سرمه بابا کجایی پیدات نیست به ما هم سر بزن

گومبولیه چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:12 ب.ظ http://goombolih.com

من که سر در نیاوردم !

مریم چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:23 ب.ظ http://avayeeeshgh.persianblog.com

سلام
خیلی زیباست
ضمنا مرسی که سر زدی
بازم بیا

سمن چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:11 ب.ظ http://doostaneh.persianblog.com

من سر این جریان عربه غش کردم از خنده:))چقدر قیافه ات دیدنی بوده بعد از اینکه پیشنهاد داده بهت.

محسن چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:38 ب.ظ http://kftoa.blogsky,com

سرمه جان وبلاک قشنگ و جالبیداری به کارت ادامه بده باتمام وجود برایت آرزوی موفقیت میکنم.

محمد پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:18 ق.ظ http://iaunews.blogsky.com

نمیدونستم انقدر زود رنجی !!!!

نیما پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:56 ق.ظ http://farari666.persianblog.com

عروسیه عروسیییییییییییییییییییییییی مبارکه

عروسی کیه؟؟منم دعوتم؟؟D: لی لی لی لی

بهزاد-میرزا پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:36 ب.ظ http://chanim.blogsky.com

خیلی زیبا ود مرررررررررررررررررسی عالی بود من که خیلی لذت بردم ولی واقعا امان از دست این عرباااااااااااااا

کیتاش پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:40 ب.ظ http://keytash.blogsky.com

عــــــــــــــــــجــــــــــــــــب !!!!!!!!!! ( خون جلو چشامو گرفته !!‌) ... موفق باشی سرمه جون ... منم پیدا کردم برات میفرستم اما صورتی بعید می دونم پیدا کنم !

میلاد پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:10 ب.ظ http://milad-handsome.blogsky.com

سلام
چه متنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همش به هم مربوط بود
اگه دستکشی که میخواستی پیدا نکردی بگو واست از بازار قسطن بگیرم
تعارف نکنی
در ضمن ماشین عروس هم خواستی در خدمتیم

علی پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 06:50 ب.ظ http://tactaz.blogsky.com

سلام لوگوت رو گذاشتم

کفترچاهی جمعه 12 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:00 ق.ظ http://kaftar.blogsky.com

سرمه عزیز...ممنون که یه خیلی!! به من سر زدی...شرمنده کردی به مولا!! دوست داشتی بیا سر بزن آپدیت کردم.
حواست رو هم جمع کن از این آدم های ... خیلی زیاده...اه اه اه اه ...منم چندشم شد!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد