۳سه!

سلام
من بد نیستم..تو خوبی؟
-فرض کن برای ۵ نفر از دوستات مشکل های متفاوت پیش بیاد(یه زمان) و هر ۵ نفر از تو بخوان کمکشون کنی ...خودت هم یه مشکل خیلی بزرگ برات پیش اومده باشه و از جون و دل هم بخوای کمک دوستات کنی! خُب که چی؟؟! هیچی فقط می خواستم فرض کنی!

-این چند روز کلی وبلاگ دیدم...بعضی جدید بعضی قدیمی!! همشون خیلی قشنگ!!بعضیا سبک خاصی دارن! بعضیا خیلی انشا و ادبیاتشون خوبه! من ایران که بودم (آقا
اینو ببینین تا یادم نرفته) خیلی ادبیاتم خوب بود...نه اینکه بگم خیلی خوب نمره میاوردم..اصلآ با ادبیات خیلی حال می کردم...انشام هم کارش خیلی درست بود...بعضی وقتا هم واسه دل خودم شعر می گفتم ـــــــــــــــــ ای بسوزی غربت!! فرهنگ و ادبیات رو ازمون گرفتی...زبونمونو ازمون گرفتی... به جاش یه عالمه دلتنگی و گیجی تحویلمون دادی!! حالا دیگه نه پارسی رو کامل میتونیم حرف بزنیم نه انگلیسی رو!! رامین خوب می فهمه من دارم چی میگما!! نتیجه: هر جور راحتی بنویس شاید استعدادت یه روز برگرده!!

-دیدین چقدر این پسر
مهربون به من کمک کرده اینجا رو برام خوگشل کرده؟!! دستش خیلی مرسی!!(آیکون کم آوردم!!)

-اینجا هم برید!! (واسه قدردانی) خیلی قشنگه!

دوباره!

خُب!! یه بار دیگه هم امتحان می کنیم!شاید این ‌Blogsky هم دلش به رحم بیاد
رامین به خدا چهارمین باره که می خوام ازت تشکر کنم!
این
رامین خیلی پسر ماهی هست...دوستِ خوب و قدیمی من هم هست...خیلی هم داره زحمت می کشه و به من کمک می کنه که وبلاگمو خوگشل کنم!! کلی هم تو کارش وارده!! پس دستت خیلی مرسی رامین جون!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من دیروز یه پیرمرد دیدم که مغزش یه کتاب بود و قلبش یه پنجره نور
یه دختربچه هم دیدم که یه قلم بزرگ نقاشی داشت و با اون دریا کشید
با همه‌ء ماهیای توش
یه زن دیدم که سینه اش پرنده شد...آزاد شد...پرواز کرد!

این شعر نیستا...به خدا خودم دیدم!باور نمی کنی؟!!برو
اینجا خودت ببین!
-راستی انگار ساعت اینجا رو اشتباه کردم!
-خیلی گرفتارم!

گریه!

برای سومین بار من اومدم اینجا کلی چیز نوشتم و پاک شد٬ پرید! دیگه واقعآ الان نمی تونم!
ایشالا عصر میام می نویسم!