صهبا هم رفت ایران...امید هم همون روز رفت ایران...پگاه هم خیلی وقته رفته ایران...منم برم سرمو بزنم تو دیوار...همه دارن میرن دیگه
خبرهای این چند روز به خاطر اینکه خواهر بزرگه گرامی اجازه نزدیک شدن به کامپیوتر رو به ما نمی دادن دیر می رسه
جمعه شب تولد مینا...من و امیر و صهبا و ماسوله نیم ساعت روز رفتیم...مینا هنورز تو حموم بود بیچاره...منم چون اینا رود اومده بودن دنبالم آرایش نکرده رفتم...اونجا وقت کافی واسه این کار بود....موبایل ماسوله دزدیده شد....گوگولی موبایل من هم دزدیده شد....مردم هم مث ماست بودن همه اش داشتن حرف می زدن یا روی تراس از هوای آزاد لذت می بردن...یا هم مست بودن...فقط خودمون ۵...۶ تا رقصیدیم....دختره که یه سال و نیم بود ما باهاش سر مسئله ای مشکل پیدا کرده بودیم رو هم تحویلجات گرفتیم چون بیچاره یه سال و نیمه هیچ کی نه محلش میذاره نه دیگه دوستی براش مونده...گناه داشت خوب...یه پسره هم بود که من یه روز از کالج که بر می گشتیم روی شری یه پاک کن پرت کردم تو سرش..البته منو نمی شناخت...حالا شناخت...از اونجایی هم که تو جمع های ایرونی معمولآ یه نفر با استعداد پیدا میشه که گیتار بزنه و بخونه...این پسره از هموناش بود...صدای خیلی گرمی هم داشت...آخرش هم رفت مخ اون دختر تنهائه رو زد...شب هم من پیش مامان خوبیدم و سرمای بدجوری خوردم
صبح شنبه مامان و بابا با هزار زحمت زبونی ما رو بردن کارخونه کمکشون کنیم...که خودش ورزشی بود واسه ما....از این پلاستیک ترق تروقی ها هم پیدا کردین به طول ۲۰ متر و همه رو آوردیم خونه واسه آرامش اعصاب...شب اومدیم رفتیم خونهء صهبا اینا که شب های آهر رو دور هم باشیم و البته این امیر از شب قبلش عزا گرفته بود که دوست دختر عزیزش داره میره ایران و ما با کلی دلقک بازی حالشونو خوب کردیم
یک شنبه صبح٬ صهبا اومد خونهء ما و گفت که اجازهء شب بیرون اومدنش مالیده شد....و مامانش نمیذاره شب بریم با هم سوشی بخوریم...و با هم خدافظی و گریه زاری کردیم....البته کریه زاری مال این بود که دو ماه از امیر دوره....شبش ساناز مامانشونو راضی کرد که اجازهء سوشی رو بدن....ما هم مث همیشه رفتیم رابسون سوشی رو به هم ریختیم از بس خندیدیم....امیر و صهبا رو هم دیگه انقدر سر به سرشون گذاشتیم تا اومدن رو فرم و تونستن لبخند تحویلمون بدن....
دیروز صهبا و امید رفتن ایران...منم حالم بسیار گرفت....رفتیم باز کارخونه کمک مامان اینا....بعد دیدیم کاری واسه ما ندارن.....ما رو با همون ریختها مجبور کردن برگردیم دو تایی خونه....حالا چه جوری از برنابی بیا وِست....با کلی دردسر.....دیگه رسیدیم خونه...پا درد و مریضی و اینا...خواهر بزرگه میگه سرمه پا شو با هم بریم استار باکس....بعدش هم شیدا زنگ زده بریم ورزش....ما هم پیاده پا شدیم بریم اونجا...وسط راه هم تصادف شد که حتمآ باید تعریف کنم جریانو....دیگه یه ساعت هم ورزش کردیم....برگشتیم خونه خواهرمون باز میگه پا شو بریم ساب وی....من که دیگه نرفتم
امروز هم قراره عصر با شیدا و تارا بریم یا بسکت یا تنیس....هر کدوم که حسش بود....صبح داشتم عاقلانه می خوندم....غذایی که مامان صبح گذاشته بود برامون رو گاز...نزدیک بود بسوزه
هر چند این تولد دیشب که ما رفتیم خودش داستانی بود....اما چون قول دادم٬ در مورد چیز دیگه ای این دفعه می نویسم...بعدآ اگه حسش هنوز بود تولد رو تعریف می کنم
والا.....ای وای...این کلمه رو هم دیگه استفاده نمی کنیم
راسیاتش...این بهتره نه؟ آره...راستش این اینترنت که خودت دیگه بهتر میدونی...همه چی توش پیدا میشه....با ۴ تا کتاب خوندن...یا کلاس رفتن....یا چه می دونم حتی ور رفتن با این کد و از این حرف ها که من هنوز هیچیشو حالیم نیست خیلی کارها میشه کرد
اما میدونی نامردی این وسط چیه؟؟! اینکه یکی با استعداد و هنر خودش بشینه یه کاری رو انجام بده....یه طرحی بریزه....یه قالب یا عکسی رو درست کنه و روش کلی وقت بذاره و کار کنه....بعد یکی دیگه بیاد با کمال وقاحت....کلمه رو حال کن....بله با کمال وقاحت دسترنج یارو رو برداره و به اسم خودش استفاده کنه و کلی هم تعریف بشنوه....تازه وجدان درد هم نگیره....اصلآ ککش هم نگزه که یکی دیگه ممکنه چشماش باباغوری شده باشه در اثر کار کردن روی این عکس یا قالب....................خوب بدبختی اینجاس که یه کار زشتی رو اگه خیلی تکرار کنی قُبحش از نظر میره و دیگه اون شخص براش عادی میشه اون عمل و نمی تونه ببینه چه حرکت زشتی انجام داده خداییش.....هاه تازه اون موقع دردش بیشتره که بیاد بگه خوب اینا مجانیه...کی گفته مال توئه...من خودم پیداش کردم....کلی هم به خودش افتخار کنه که با چه مهارتی تونسته اونو بدزده....واسه خودش هم فکر می کنه خیلی هم زحمت کشیده
خوب اگه مجانیه و همه جا هست که به قول یکی برو بزن به منبعش چرا دیگه از وبلاگ این بنده خدا کش میری؟؟....هر چی هم زحمت کشیدی واسه دزدیدنش دستت مرسی اسمش همون دزدیه...عوض هم نمیشه....ایشالا هم وجدانت درد بگیره
تازه ادعای دل پاکی هم می کنه
دلت حال اومد؟؟